جدول جو
جدول جو

معنی آروسک بازی - جستجوی لغت در جدول جو

آروسک بازی
عروسک بازی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ سَ)
عمل عروسک باز. بازی با عروسک. (فرهنگ فارسی معین). سرگرمی دختران با چیدن اتاق و اسباب عروسک. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به عروسک شود
لغت نامه دهخدا
(خِ سَ)
عمل بازی کننده بازی خرسک. رجوع به خرسک شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
عمل خروس باز. تربیت خروس برای جنگ، بجنگ اندازی خروس. (از آنندراج) ، مکاری. حیالی. (از آنندراج) :
جهان بجنگ فکنده ست تاجداران را
خروس بازی این پیر را تماشا کن.
سلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ دَ / دِ)
عروسک بازنده. دختری که با عروسک بازی کند یعنی با لعبت بازی کند. (آنندراج). رجوع به عروسک شود:
عروسک باز با طفل خیالش
هراسان مردم دیده ز خالش.
حکیم زلالی (در حکایت دختر زال، از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
بازی دختران با عروسک ها (لعبت ها). (یادداشت مرحوم دهخدا). عروسک بازی. رجوع به عروسک بازی شود، نوعی بازی است میان دو تا چهار نفر، با چهار مهره از یک رنگ و یک مهره به رنگی دیگر در عرصۀ نرد. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عروسک بازی
تصویر عروسک بازی
اروسک بازی گیشه بازی (گویش گیلکی) عمل عروسک باز بازی با عروسک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عروسک باز
تصویر عروسک باز
اروسک باز گیشه باز کسی که با عروسک بازی کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خروس بازی
تصویر خروس بازی
نوعی سرگرمی که در آن خروس ها را با هم به جنگ وامی دارند
فرهنگ فارسی معین
لفظی که از طرف برادر شوهر یا خواهرشوهر به عروس گویند
فرهنگ گویش مازندرانی